من فقط ساز توام . دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ ۱۸ بعد از ظهر. من سکوت خویش را گم کرده ام! لاجرم در این هیاهو گم شدم. من که خود افسانه می پرداختم. عاقبت افسانه مردم شدم! ای سکوت ای مادر فریادها. ساز جانم ازتو پر آوازه بود. تا در آغوش تو راهی داشتم. چون شراب کهنه شعرم تازه بود. در پناهت برگ وبار من شکفت. من ندیدم خوش تر از جادوی تو. ای سکوت ای مادر فریادها! گم شدم در این هیاهو گم شدم.

دل من دریاییه چشمه زندونه برام. ظ روز دوشنبه ۱٩ امرداد ۱۳٩٤. ظ روز چهارشنبه ٢٢ بهمن ۱۳٩۳. از ان شبی که بر نگشتی. ظ روز چهارشنبه ۱٠ دی ۱۳٩۳. به یاوه گفته اند یلدا را. که طولانی ترین شب سال است. طولانی ترین شب همه عمر. همان شبیست که تورفتی و هنوز برنگشته ای. و چشم من هنوز بر در. تا که سحرم کی باز از در دراید. رفتنت هزار بدی داشت و تنها یک خوبی . رفتی و خیلی چیز ها را با خود. بردی امید را شوق را احساس بودن را . از وقتی که رفته ای.

نشریﮧ ی روزانﮧ ی برترین نماز. برای سفارش لوگو در همین پست نظر بگذارید.